شکاریم یک سر همه پیش مرگ
نویسنده:
شاهرخ مسکوب
امتیاز دهید
از متن کتاب:
شاهرخ مسکوب بیش و پیش از هر چیز خود را جستارنویس ( essayiste ) می دانست. نمونه برجسته این گونه کارش ارمغان مور است، که در سال های پایانی زندگی نوشت. خود او با فروتنی همیشگی اش می گوید: « این چیزهایی که من می نویسم تحقیق به معنای کلاسیک نیست. من در واقع essai می نویسم که شاید معادلش در فارسی جستارنویسی باشد و کارم فکرکردن به ادبیات خودمان است، چه غنایی چه حماسی. برای این کار باید تحقیق کرد، اما سختی کار در این است که بعد حاصل تمام این سوادی را که به دست آمده باید به فراموشی سپرد. آدم باید یاد بگیرد اقوال این و آن را دور بریزد و فقط بینش آن ها را بگیرد » .
با این همه گفتار اول این مجموعه تحقیق است و بقیه را کمابیش می توان جستار نامید و تفاوت این دو، به گفته والتر بنیامین، « محقق به هیزم و خاکستر توجه دارد، جستارنویس به آتش ».
شاهرخ مسکوب بعد از نوشتن درباره فردوسی و حافظ خیال داشت به مولوی و دیوان شمس پردازد. خودش می گوید « مادر دیوان شمس به شاعری برمی خوریم که شادترین آدم دنیاست، یک شادی نفسانی، یک شادی معنوی و روحی دارد که در هیچ کس نیست و خودش هم تعجب می کند » . شاهرخ قصد نگارش این کتاب را در خارج داشت ولی، به گفته دوست همدم او در پاریس، یوسف اسحق پور، « به جای شادی نفسانی مولانا به مسائل فقهی پرداخت و به جای نور، گیر آسمان خاکستری و تدریس زبان فارسی به اسماعیلیان در لندن افتاد »
بیشتر
شاهرخ مسکوب بیش و پیش از هر چیز خود را جستارنویس ( essayiste ) می دانست. نمونه برجسته این گونه کارش ارمغان مور است، که در سال های پایانی زندگی نوشت. خود او با فروتنی همیشگی اش می گوید: « این چیزهایی که من می نویسم تحقیق به معنای کلاسیک نیست. من در واقع essai می نویسم که شاید معادلش در فارسی جستارنویسی باشد و کارم فکرکردن به ادبیات خودمان است، چه غنایی چه حماسی. برای این کار باید تحقیق کرد، اما سختی کار در این است که بعد حاصل تمام این سوادی را که به دست آمده باید به فراموشی سپرد. آدم باید یاد بگیرد اقوال این و آن را دور بریزد و فقط بینش آن ها را بگیرد » .
با این همه گفتار اول این مجموعه تحقیق است و بقیه را کمابیش می توان جستار نامید و تفاوت این دو، به گفته والتر بنیامین، « محقق به هیزم و خاکستر توجه دارد، جستارنویس به آتش ».
شاهرخ مسکوب بعد از نوشتن درباره فردوسی و حافظ خیال داشت به مولوی و دیوان شمس پردازد. خودش می گوید « مادر دیوان شمس به شاعری برمی خوریم که شادترین آدم دنیاست، یک شادی نفسانی، یک شادی معنوی و روحی دارد که در هیچ کس نیست و خودش هم تعجب می کند » . شاهرخ قصد نگارش این کتاب را در خارج داشت ولی، به گفته دوست همدم او در پاریس، یوسف اسحق پور، « به جای شادی نفسانی مولانا به مسائل فقهی پرداخت و به جای نور، گیر آسمان خاکستری و تدریس زبان فارسی به اسماعیلیان در لندن افتاد »
دیدگاههای کتاب الکترونیکی شکاریم یک سر همه پیش مرگ